Cinema Paradiso
8.5 (میانگین رآی 247,000 نفر)
80 نمره منتقدین
9.1 امتیاز کاربران ( 70 رای)

Cinema Paradiso ( 1988 )

تاریخ انتشار : 1990/02/22
«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطه‌ای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» می‌شود. توتو در یک شرط بندی بر سر آموختن فنون پخش فیلم و کار با دستگاه آپارات برنده می‌شود. بعدها او به خاطر حادثه ای که برای آلفردو رخ می‌دهد آپاراتچی سینما می‌شود، تا این‌که دختر زیبایی را می‌بیند و سخت به او دل می‌بندد اما ...
Cinema Paradiso
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 2160p 4K حجم : 5.51 گیگابایت انکودر: YIFY
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 1.95 گیگابایت انکودر: YIFY
    نسخه International
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 3.30 گیگابایت انکودر: VXT CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1021.86 مگابایت انکودر: YIFY
    نسخه International
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.95 گیگابایت انکودر: x0r
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 2.09 گیگابایت انکودر: VXT CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.60 گیگابایت انکودر: anoXmous CC
    • DarkPassenger
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      DarkPassenger
      جمعه, ۲۵ فر ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۱۸
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • شخصیت پردازی
      • داستان جذاب
      • بازیگران
      • موسیقی متن
      • کارگردانی فوق العاده
      نقاط ضعف
      • ندارد
      سینما پارادیزو فیلمی است ایتالیایی به کارگردانی جوزپه تورناتوره و با بازی فیلیپ نوآره که در سال 1988 ساخته شده است. این فیلم در ۶۲امین مراسم اهدای جایزه اسکار موفق به کسب اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان شد.

      موضوع این فیلم سانسور و همچنین عشق می‌باشد. آهنگ این فیلم را انیو موریکونه آهنگ‌ساز برجستهٔ ایتالیایی ساخته است.

      سالواتوره دی‌ویتا(ژاکوس پرین) کارگردان مشهور و موفقی در سنین میانه‌سالی است و در رم زندگی می‌کند. مادرش(پاپلا ماگیو) با او تماس می‌گیرد که پس از ۳۰ سال، باز به روستای کوچکش بازگردد، زیرا آلفردو(فیلیپ نوآره) مرده ‌است. و این خبر، بهانه‌ای می‌شود تا ذهن سالواتوره به اواخر دهه‌ی ۴۰ برگردد. کودکی، آلفردوی آپاراتچی سینما، مردم، مادرش، سینما و عشقش…

      “سینما پارادیزو” حکایت زیبای همزیستی و قرابت سینما و مردم است. شب‌های طولانی که مردم وقت زندگی را داشتند و آنقدر وقت داشتند که “اوقات فراغتی” واقعی برایشان وجود داشته‌باشد و بعد، تمام آن وقت اضافه را در سینما پر کنند. تمام رویاهایشان در دیدن وصال عشاق فیلم،خلاصه می‌شد و رویای عشق بازیگران، دل‌هایشان را روشن می‌کرد.

      سینما چنان تاثیری در زندگیشان داشت که عاشق شدنشان، عشق‌ورزیشان، آزار و اذیت‌های ساده‌شان و شادی‌هایشان را در آن‌جا بدست می‌آوردند. روزهایی که فیلم‌های صدا دار به نمایش در می‌آمدند اما مردم هنوز با فیلم‌های صامت چارلی چاپلین قهقهه می‌زنند. روزهایی که قبل از نمایش فیلم، یک گزارش مفصل درباره‌ی جنگ را تماشا می‌کردند. روزهایی که سینما دم می‌کرد، یخ می‌بست و فیلم‌ها آتش می‌گرفتند.

      “جوزپه تورناتوره“ی بزرگ، شاهکاری به تمام معنا ساخته که هرگاه بخواهیم از نفس سینما سخن بگوییم،نام فیلم او را به عنوان مثالی شاخص ذکر کنیم. او در فیلمی نزدیک به سه ساعت، شخصیت‌ها را با دقت و حوصله می‌پرورد و در یک‌سوم پایانی فیلم، ضربه‌های اساسی را به بیننده وارد می‌کند.

      بازی‌ها، واقعاً دیدنی است. خدا می‌داند که سالواتوره‌ی کوچک، چقدر با کارهایش بیننده را می‌خنداند، چقدر بیننده دلش به حال فقر و نجابت مادر جوان و بیوه‌اش می‌سوزد، چقدر عشق سالواتوره و النا را دوست دارد و چقدر با سالواتوره‌ی میانسال همدرد می‌شود. تازه، به همه ی اینها شخصیت دوست‌داشتنی آلفردو را هم باید اضافه کرد.
      اما این فیلم اگر عنصری غیر از همه‌ی اینها را در خود نداشت، امروز اینقدر به یاد ماندنی نمی‌شد. “انیو موریکونه” موسیقی‌ای برای فیلم ساخته که کمترین توصیفش، شاهکار است.

      سکانس آخر فیلم، هدیه‌ی سینمای پیر با بیش از صد سال قدمت است و جان کلام آن چیزی است که سینما بخاطرش خلق شد. سینما، از همان فیلم “ورود قطار به ایستگاه” برادران لومیر، تا فیلم‌های صامت، سیاه‌وسفید و رنگی، فقط تلاش کرده عشق را به بیننده القا کند. این سکانس پایانی، چنان تاثیرگذار بود که “محسن مخملباف” در سکانس پایانی “ناصرالدین شاه، آکتور سینما” مشخصاً به آن ادای دین کند، گیرم با وجود محدودیت‌ها، کمی متفاوت‌تر اما کاملاً مشخص.

      باید “سینما پارادیزو” را دید. دوباره، چند باره. باید عاشق سینما شد، حداقل یکبار دیگر. سینما، آنجوری که “سینما پارادیزو” نشان می‌دهد مقدس است، واقعاً بهشت است، خود عشق است. پس؛ به افتخار عشق، زنده‌باد سینما!
      منبع: یک پزشک

عناوین مشابه

The Shawshank Redemption (1994)
9.3
 «اندي» (رابينز)، بانکدار محترم و پولدار ايالت نيوانگلند، به اتهام قتل همسرش و فاسق او به حبس ابد در زندان ايالتي شوشنک محکوم مي شود و اندکي بعد با «رد» (فريمن)، زنداني سياه پوست، دوست مي شود. پس از هجده سال، «اندي» ردي از قاتل اصلي پيدا مي کند و تصمیم می گیرد برای آزادی تلاش کند...